بسم الله الر حمن الر حیم
"اگربخواهید عزیز وسربلند باشید باید از سرمایه های عمر واستعداد
جوانی استفاده کنید وبا اراده و عزم راسخ خود به طرف علم و عمل و
کسب دانش و بینش حرکت کنید." (امام خمینی"ره")
سلام بچه هابه وبلاگ من خوش آمدید.
جوونای عزیز امیدوارم از این وبلاگ خوشتان بیایید.
در این وبلاگ هرجیزی شما جوونای عزیز دنبالشونید پیدا میشه..
آیا میدانید
جوان چیست؟
سلامی دوباره به شمادخترها وپسرها .این وبلاگ متعلق به مــــا جووناونوجوونایی که دارن
واروارد جوانی می شوند دست پس باید درموردش نظر بدیم. وپسرهای جوون، دوستان
خـــــوب وبلاگ جوان پسند.
شماکه جوونید میدونید جوون یعنی چـــــی؟
اصلا به چه سنی میگن جوون؟
از مشکلات دوران جوونی خبر دارید؟
درمورد نیازهای دوره ی جوونی میدونید؟
دربا ره ی تنهایی جوونا چیزی شنیدید؟
و و و و ....
وقتی این سوالات را می خوانیداول خــــــوب درموردش فکر کنید و بعد ادامه ی
مطلب را بخوانید.
جوون یعنی: بهترین دوره ی زندگی هرانسانی است و آن به این علت است که وجود
ما دارای طراوت،پاکی،سرزندگی،شادابی،صبر و...،و ذهنی متفکر، آزاد،هوشمند،
سریع و..... ولی بعضی ازجوانهاهستن که به جای استفاده ی ی صحیح از این نعمت
بزرگی که خداوند به ما عطا فرموده به شکل غیرصحیح استفاده میکنند،چرا میگویم
نعمت بزرگ؟به این خاطرکه همانطور که گفتم اولا بهترین دوره ی زندگی ماست و
ثانیاتحولی که دراین دوره درما ایجاد می شود نه در دوره ی کودکی یانوجوانی
یافت میشود و نه در دوره ی سالمندی یا پیری، واگرهم وجود داشته باشد مقدار آن
کم است .دوست خوبم اگرتا الان نتوانسته ای آن طور که باب میلت باشد از جوانیت
استفاده بکنی از همین الان شروع کن برای کاری که تو می خوای انجام بدهی
هیچوقت دیر نیست تمام قوای جوانیت رابه کاربگیر با توکل به خدا شروع کن وبا طرز
فکر من میتوانم ادامه بده.دوست عزیزم،من هم مانند تو جوان هستم پس فکر نکن
مانند پدر ومادرها قصد نصیحت کردن تورا دارم به عنوان یک دوستی که جز خیرتو چیز
دیگری نمی خواهد،به حرفهایم گوش کن.
خوب حالا میریم سراغ سوال دوم:از نظر من سن جوانی برای خانمهااز 15 سالگی
شروع میشود تا 40 سالگی، وبرای آقاییون از 18 سالگی تا40 سالگی، ولی از نظر
علم ان چیزی که من شنیده ام: در کل سن جوانی از 18 تا 40 سالگیست.
حالا دلیل حرفم این است :از آنجایی که دخترهازودتر به بلوغ میرسند زودتر هم
ازپسرها از سن نوجوانی عبور می کنند ولی این فقط نظر شخصی من بود امیدوارم
کسی دلخور نشده باشد.
و سوال سوم :اگر خواسته باشم از مشکلات دوران جوانی بنویسم نیاز به یک طومار
دارم اما خلاصه و مفید می گویم:اولین و مهمترین آن وارد شدن به این دوره است،بله
واردشدن زیرا اگر ما ورود به این دوره را یاد نداشته باشیم یا از راه اشتباه وارد شویم
تا آخر این دوره سرگردانیم برای مثال کنکور شاید اولین بلیط برای وارد شدن به
جوانی است البته شاید چون ممکن است قبل از این هم مانع های دیگری باشداما
من با کنکورشروع می کنم. خوب روز آزمون است عده ای از جوانان پشت نیمکت ها
باامید به قبولی وبرای اولین بار شروع میکنند.در اینجاماکاری به پشت کنکوری ها
نداریم.پس از اعلام نتایج عده ای قبول شده اند در دانشگاه دولتی و عده ای در
دانشگاه های دیگر، امــــــــــــا عده ای اصلا قبول نشده اند ،وای این اول فاجعه برای
یک جوان است یک گروه از جوان ها تظاهر می کنند اشکالی ندارد و سال دیگر حتما
بهترین رشته در بهترین دانشگاها قبولندولی از بد روزگار سالها پشت هم میگذرند و
قبول نمیشوندولی باز هم ادامه میدهند تا اینکه بالاخره شغل درست ودرمانی ندارند
ناامیدانه اگر دختر باشد که بعد 2یا3 سال عروسش می کنند واگر پسر باشد تا شغل
درستی نداشته باشد کسی به او زن نمیدهدو اینکه شاید دنبال کارهای خطا وخلاف
ووووو. حالا گروه دیگر:همان اول ناامید میشون و می گویند من از اول هم به درد هیچ
کاری نمی خوردم و اطرافیان هم باشنیدن این حرف او و با تلاش 1ساله اش
روشنفکران میگویند نه سال دیگری هم هست ولی نادانان می گویند واقعا که یک
سال، مارا هم بیخود در خانه نگه داشتی وسالمان حدر رفت.این جوان از همینجا
دوره درس را خط می کشد بیماری روحی میگیرد تنها می شود و به آینده ی دختر و
پسر بالا دچار میشود.
ولی یک گروه جوان و برگزیده هست که با بی توجهی به حرف دیگران مسمم با اراده
ای استوار برای سال بعد درس می خواند و موفق می شود.آنهایی که سال اول قبول
شده و آنهایی که باتلاش فراوان بالاخره قبول شده اندیا آنهایی که سال اول قبول
شده اند 4سال یا بیشتر با پاس کردن یا افتادن آخرش مدک لیسانس یا
پزشکی گرفتندحالا کار کجاست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه فاجعه را با هزار مانع رد کردیم غافل از این که با گذراندن دوران جوانی بر
مشکلات افزوده میشود.برای پسر ها که قبل کار سربازی اولویت دارد واگرنه
بازم درس.و دخترها برای بعضی از آنها کار مهم است ولی عده ای دیگر باز هم
درس واگر شرایط ازدواج بود اول ازدواج میکنند.
"مشکلات جوان با خانواده"
با سلام دوباره به شما دوستان جوان وبلاگ جوانپسند باز هم ادامه ی مطلب را برایتان
مینویسم. خوب حالا از بحث کنکور ودرس کمی فاصله میگیریم و به زندگی روزمره ی یه
جوان نگاه می اندازیم. ماجوانهادر زندگی خودمان با افراد زیادیسروکارداریم از جمله والدین
که نقش به سزایی در ارتباط های دیگر ما دارندهمانطور که میدانید ما در هر خانواده ای
بزرگ
شده باشیم اعم از :معتقد به دین اسلام، به ادیان دیگر, به سیاست ،به ساده
زیستی،بهزندگی تجملی،غنی -متوسط یا فقیر از نظر وضع مالی،بی بند وبار،حلال خور یا
حروم خور
ودارای شغل دولتی یا آزاد،با فهم وشعور وووووو.آنقدر انواع مختلف هستند که
حافظه میاری نمیکند .به هر حال در هر کدام از این گروه خانواده ها ما رشد ونمو پیداکرده
باشیم اخلاقیات، رفتارها،انتخابات وحتی وضعیت تحصیل ما به آن برمیگردد.اما در این گروه
وقتی
خوب دقت می کنیم میبینیم خانواده هایی هستند که تربیت آنها که آن چیزی که
عرف جامعهاست در تعارض است و این هم یه مشکل جوان هاست .بعضی از این جوانها
قوانین جامعه را
می پذیرند و تربیت خانوادگی خود را کنار میگذارند ولی عده ای دیگر باز
هم به روش والدین خود ادامه میدهند در اینجاست که حرام خوری ،بی بندباری ووو در
وجودشان ریشه میدواند ودامن گیرشان میشود ودر ادامه خلاف های بزرگترو زندان ومهمتر
از آن رحمت خدارا از دست میدهند.والدین همان طور که گفتم در ارتباط ودوستیابی ما
هم نقش دارند ما میتوانیم با تربیتی که در خانواده شده ایم دوست خوب ویا ناباب و بد را
انتخاب کنیم همین طور ادامه دهیم و باز همراه را خطا یا درست برویم. دوست یکی از
مهمترین ارتباط های ما جوان ها است مطمئنا دوستان زیادی را داشته اید حرفهایی بین ما
و او رد وبدل شده است .دوست خوبم نصیحت هرگز رازت را به دوستت نگو هرچند او را
خوب میشناسی زیرا یک زمان میرسدرابطه یتان شکرآب میشود و او رازت را بیدرنگ بازگو
میکند و آنوقت خودت پشیمان میشوی.یک مشکل دیگر حرف زدن،نظریات،طرز فکر، نوع
لباس پوشیدن ، نوع رفتارماوووووووو راممکن است مادر وپدر ها قبول نداشته باشندو
دائما به آنها اعتراض کنندو این باعث ناراحتی ما واینکه در رویشان بایستیم شود وانوقت
است که باز آنها می گویندآخر تو
چه جور بچه ای هستی چرا مارا اذیت می کنی دلیل این
امر آن است که آنها حداقل 20 یا30یا بیشتر از ما بزرگترندآن طرز فکر یا چیزهای دیگری که
در زمان آنها وجود داشته بعد از 30
سال تغییرات زیادی کرده ولی آنها هنوز آدم های 30
سال پیش که شخصیتشان شکل گرفته بود هستند و به همین دلیل رفتار ما برایشان غیر
قابل پذیرش است.
"نیاز های جوان"
فکر می کنم دیگه خیلی در مورد مشکلات حرف زدم حالا میریم سر نــــــــــــــــــــــیاز
های جوانهای عزیز:
کمی با خودتان فکر کنید وببینید به عنوان یه جوان، واقعا چه چیزهایی می خواهید یا
به چه چیزهایی نیاز دارید؟
نیازهای عاطفی مثل : محبت والدین _ توجه یا دیده شدن در نظر اطرافیان _ تعریف
و تمجید اطرافیان _ کوچک نکردن جوان توسط والدین در مقابل خواهر یا برادر
کوچکترش _ گوش دادن به درد ودلش _بزرگ شمردن کارهایش _آرامش ووووووو
نیاز های مادی : در حد نیاز وتوان تامین کردن نیازهای مادی جوان آن طور که
احساس کمبود در مقابل دوستان و یا آشنایانش نکند _بها دادن به جوان _ محیا کردن
شرایط کامل تحصیل آن هم در صورت توان والدین_وووووووووو
نیازهای روحی (مختص والدین) :والدین محترم در هنگامی که جوان برایتان درد
و دل می کند با دقت به حرفهایش گوش کنید و هرگز حرفهایش را مسخره نکنید وآنها
را بچگانه نبینیدبعداز اتمام حرفهای جوانتان،او را با توجه به سنش راهنمایی کنید و
هرگزسعی در نصیحت کردن او نکنید و این را باید بدانید که اگر جوان حرفهایش را به
مادر یا پدرش گفته نخواسته آن یکی دیگر باخبر شود پس اگر به مادرش گفت مادر
محترم به پدر هیچ چیز نگویید و سعی کنیذاعتماد فرزندتان را جلب کنــــــــــــید.
همان طور که از او انتظار کار کردن را دارید شما هم کار هایی را که از شما انتظار
دارد انجام دهید.
همین جا درباره ی تنهایی جوان برایتان چیزهایی بگویم :اغلب جوان ها عاشق
جوانی هستند و دوست دارند از 24 ساعت شبانه روز 16 ساعت آن را تنها باشند
یعنی اگر 8 ساعت خواب را از 24 ساعت کم کنیم می ماند 16 ساعت و با عبارتی
کلا 16 ساعت بیداری را تنهـــــــــــــا باشند. نگویید نه من که اینطوری نیستم شما
هم هستید ولی حتما کمتراز 16 ساعت. من اغلب جوانها رامی گویم.
حالا اگه ما جوانها تنهابشیم چه کارهایی انجام میدهیم؟
کارهای خوب :درس خواندن، آهنگ گوش دادن ، نماز خواندن ،خواندن قرآن ، دیدن
فیلم های مناسب ،انجام دادن بازی رایانه ای ،نوشتن خاطرات،خواندن کتاب،درست
کردن یه کاردستی ،یاد گرفتن زبان انگلیسی،مرتب کردن اتاق ووووووو
کارهای غلط : پیامک دادن یا زنگ زدن به افراد ناشناس و اذیت کردن او،چت کردن،
وارد شدن در سایتهای مبتذل ،قلیان کشیدن یا هر وسیله ی اعتیاد آور، صحبت کردن
با جنس مخالف ،انجام کارهای جنسی ،خراب کردن وسایل ،وووووووو
میدونید چرا اینها را به شکل مجزا نوشتم و نام های خوب و غلط را برایشان انتخاب
کردم؟ برای اینکه کار های خوب از نظر دین و خدا اشکالی ندارد و ما میتوانیم حتی
در حضور والدین هم انجام دهیم اما ترجیح میدهیم تنها باشیم چون به آرامش نیاز
داریم. اما کارهای غلط از نظر خدا اشکال دارد زیرا ما منتظر میشویم که کاملا تنها
شوییم یا به صورت مخفی و با ترس انجام می دهیم و اگر والدین باشند نمی توانیم
جلویشان این کارها را انجام دهیم . ما مثلا در تنهایی کامل این کارها را انجام می
دهیم بی آنکه بدانیم بزرگتری بینا و عاقل در حال دیدن ما است پس اگر بازهم به
کارهایمان در حضور او ادامه دادیم یعنی حضورش اشکالی ندارد این را بدانیم ما
هیچوقت تنها نیستیم.او به ما هیچ چیز نمی گوید فقط از کارهای ما شرمسار می شود
داستانی در مورد انیشتین
معروف است که یک بار اینشتین در امریکا با قطار در حال مسافرت بوده که مامور قطار برای دیدن بلیط سر می رسد اما اینشتین هر چه که می گردد بلیط را پیدا نمی کند. مامور که این وضع را می بیند از کوپه او دور می شود در حالی که می گوید "حضرت استاد ، کیست که شما را نشناسد و یا شک کند شما بلیط نگرفته اید. نیازی به نشان دادن بلیط نیست". اینشتین سری به نشانه تشکر تکان می دهد. مامور بعد از تمام کردن کوپه های دیگر این واگن ، نگاهی به عقب می اندازد اما متوجه می شود اینشتین همچنان در حال گشتن است. برمی گردد و می گوید : "پروفسور اینشتین ، گفتم که شما را می شناسم و نیازی به بلیط نیست ، چرا بازهم نگرانید؟" اینشتین جواب می دهد : "اینهائی که گفتی خودم هم می دانم ، دنبال بلیط هستم ببینم به کجا دارم می روم"
ادامه مطلب یادتون نره یک جدول طالع بینی را خواهید دید: